عروس پروکسی میلیاردر فصل 3300

خواندن فصل 3300 از رمان عروس پروکسی میلیاردر انلاین رایگان.

مشترک شدن در آخرین به روزرسانی ها:

فصل 3300

جتر به جلو تعقیب کرد، اما هیچ شخصیتی در مقابل او نبود که بخواهد دنبالش بگردد.

آیا این چشمان خیره کننده او بود؟

اما همین الان به وضوح او را دید.

"رئیس، چه بلایی سرت آمده، چه کسی را دیده ای؟" در این زمان همه با نگرانی آمدند.

جتر سرش را تکان داد و گفت: "اشکالی ندارد." نوولا به سمتی که جتر نگاه می کرد نگاه کرد،

اما کسی را ندیدم، "رئیس، من به شما کمک می کنم سریع پانسمان کنید."

نوولا رفت تا با جتر دست بدهد.

اما جتر دستش را بلند کرد و نگذاشت دستش را لمس کند،

«نیازی نیست، بگذار دکتر نظامی بیاید مرا پانسمان کند، تو هم مجروح شدی، همه سر جای خود استراحت می‌کنند».

"بله."

جتر کنار رفت.

چشمان نوولا به دنبال جتر بود که کسی گفت:

"نوولا، چرا مدام به رئیس نگاه می کنی، من می گویم که رئیس را دوست نداری، درست است؟"

صورت زیبای نوولا بلافاصله قرمز شد، "چه کسی مانند رئیس را دوست ندارد، آیا شما او را دوست ندارید؟"

"ما این کار را می کنیم، اما این یک نوع تحسین است، نوولا، گیج نشوید."

"رئیس متاهل است و خواهرشوهر خیلی زیباست."

او دختر با استعدادی است که آگاه و معقول است و رئیس واقعاً از چشم خواهر شوهر ما خوشش می آید.

نوولا مخالفت کرد، اما نگفت: «می‌بینم».

...

جتر موبایلش را که مدتی با کیف بدنش دست و پنجه نرم می کرد بیرون آورد.

او بالاخره مکانی با سیگنال پیدا کرد و وی چت را باز کرد.

پس از دو بار تماس، کریستل یک پیام ویچت برای او فرستاد.

او حتی پیشقدم شد که به او پیامی بفرستد.

جتر به سرعت آن را باز کرد و دو پیام وی چت از او در صندوق ورودی او بود.

یکی این بود - الان کجایی؟ بلافاصله به من پاسخ دهید

یکی دیگر این است که چرا به من پاسخ نمی دهید؟

جتر با زبانش لب‌های نازک خشک را لیسید و لبخند زد، آیا دلش برایش تنگ شده بود؟

او بلافاصله یک چت تصویری را شماره گیری کرد.

اما تماس ناموفق بود زیرا کریستل تلفن خود را خاموش کرد.

چرا او تعطیل شد؟

اینقدر زود خوابش برد؟

جتر یک پیام WeChat ارسال کرد - تلفن فقط یک سیگنال دریافت کرد.

در این زمان، کریستل قبلاً در راه بازگشت بود.

تلفنش را خاموش کرد و مدتی خوابید. این بار چند ساعتی خوابید.

او این روزها تیم امداد و نجات را دنبال می کند و در دلش به جتر فکر می کند.

او اصلاً چشمانش را نبست و الان خیلی خواب آلود است.

وقتی دوباره چشمانش را باز کرد، در خانه بود، لیزا به سمت او دوید، "مامان"

کریستل دستانش را دراز کرد و دخترش را در آغوش گرفت و ناگهان قلبش پر شد.

جولی اینجاست جولی هشت ماهه باردار است.

حالا او شکم بزرگی دارد و چهره اش پر از شیرینی و سرخی یک زن شاد است. "خواهر، تو برگشتی."

«درسته، دو ماه فرصت دارید. زمان زایمان فرا رسیده است.»

کریستل شکم گرد جولی را لمس کرد، این شبیه یک دختر است و می توان آن را به یک کلمه خوب تبدیل کرد.

"بله خواهر، هنوز دو ماه تا زایمان مونده"

«خواهر، این بار بیرون رفتی تا بابای لیزا را پیدا کنی؟ من اخبار را دیده ام.»

جولی پلک زد و گفت که حدس زده است.

کریستل صحبت نکرد و نمی خواست در مورد این موضوع صحبت کند.

در این لحظه یک سری لرزش به صدا درآمد. او همین الان تلفن را روشن کرد و حالا ویدیوی جتر.

او جوابی نداد، جتر چت ویدیویی را قطع کرد و مستقیماً با او تماس گرفت.

"مامان، بابا زنگ زد، چرا جواب ندادی؟" لیزا با کنجکاوی از مامان پرسید.

کریستل لرزید و سپس کلید اتصال را فشار داد.

مشترک شدن در آخرین به روزرسانی ها:

-

1 فکر در مورد "عروس پروکسی میلیاردر فصل 3300"

ارسال نظر